ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سدیر صیرفى مى گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم، دیدیم آن
بزرگوار بر روى خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و
اندوه از چهره اش نمایان است، اشک می ریزد، و چنین مى فرمود: سرور من غیبت (دورى )
تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده
.
آقاى من غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است. گفتم :خدا
دیدگانت را نگریاند اى فرزند بهترین مخلوق ! براى چه این چنین گریانى و از دیده اشک
مى بارى؟
حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود: واى بر شما، سحرگاه امروز به
کتاب جفر نگاه مى کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت
واقع شده و مى شود در آن نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت
کردم و همچنین دقت کردم در گرفتارى مؤ منان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول
غیبت او که در دلهایشان پیدا مى شود و در نتیجه بیشتر آن ها از دین خارج مى شوند و
ریسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اینها باعث گریه من شده است
.
بحار: ج 51، ص 219؛ روایت
تلخیص شده است .