ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
حاج محمد علی فشندی مى گوید:
در مسجد جمکران قم اعمال را بجا آورده و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده و قصد دارند طرف مسجد بروند.
گفتم: این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده تشنه است.
ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد، پس از آنکه ظرف آب را پس داد گفتم:
آقا شما دعا کنید و فرج امام زمان را از خدا بخواهید تا امر فرجش نزدیک گردد.
فرمود: « شیعیان ما به اندازه آب خوردنی، ما را نمی خواهند، اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد. »
این را فرمود و تا نگاه کردم آقا را ندیدم. فهمیدم وجود اقدس امام زمان علیه السلام را زیارت کردم و حضرتش امر به دعا نموده است.
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی
به ره تو بسکه نالم زغم تو بسکه مویم
شده ام ز ناله نالی شده ام ز مویه مویی
همه خوشدل اینکه مطرب بزند بتار چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی
بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی
زچه شیخ پاکدامن سوی مسجدم نخواند؟
رخ شیخ و سجده گاهی سر ما و خاک کویی
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
هیچ داری از دل مهدی(عج) خبر؟
گریه های هر شبش را تا سحر؟
او که ارباب تمام عالم است،
من بمیرم،
سر به زانوی غم است،
شیعیان!
مهدی(عج) غریب و بی کس است،
جان مولا معصیت دیگر بس است،
شیعیان!
بس نیست غفلت هایمان؟
غربت وتنهایی مولایمان؟
ما عبید و عبد دنیا گشته ایم،
غافل از مهدی زهرا(عج) گشته ایم،
من که دارم ادعای شیعه گی،
چه بگویم من به جز شرمندگی...؟
(( اللهم عجل لولیک الفرج ))
التماس دعای ظهور...