امام زمان (عج)

یه منتظر

امام زمان (عج)

یه منتظر

ملاقات با امام زمان علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

    



 مرحوم حجّة الاسلام عالم عارف متّقى جناب آقاى «سیّد محمّد مشیر» که داراى کمالات 

نفسانى و علوم غریبه مثل جفر و رمل و کیمیا بود و در مشهد مقدّس سکونت داشت در سال 1332 برایم نقل مى‏کرد که:

یک روز به وسیله‏ى علم جفر متوجّه شدم، که الآن حضرت بقیّه‏اللّه ارواحنا فداه در حرم مطهّر حضرت رضا (علیه السّلام) تشریف دارند. فورا حرکت کردم و به حرم مطهّر حضرت رضا (علیه السّلام) رفتم به هر وسیله‏اى که بود، دانستم یکى از آن سه نفرى که در پیش روى ضریح مبارک نشسته‏اند حضرت ولىّ عصر (علیه السّلام) است.

منتظر بودم که آنها زیارتشان را بخوانند سپس به آنها عرض ارادت کنم.

در این مدّت که آنها با هم بودند با خود فکر مى‏کردم که آیا کدام یک از آنها امام زمان (علیه السّلام) است، در این موقع یکى از آنها بیشتر جلب توجّهم را نمود و تقریبا یقین کردم، که باید او حضرت ولىّ عصر (علیه السّلام) باشد.

  

تصادفا آن دو نفر دیگر حرکت کردند و به طرف بالاى سر مطهّر حضرت رضا (علیه السّلام) رفتند.

ولى آن یک نفرى که مورد نظر من بود و خیال مى‏کردم که او حضرت بقیّه‏اللّه ارواحنا فداه است همچنان پیش روى مبارک حضرت رضا (علیه السّلام) نشسته بود و حال خوشى داشت و من هم خوشحال بودم که آن حضرت را تنها مى‏بینم امّا چند دقیقه‏اى بیشتر طول نکشید، که یکى از آن دو نفر که به طرف بالاى سر مقدّس رفته بودند با عجله آمد و به آن کسى که من گمان مى‏کردم که او امام زمان (علیه السّلام) است به زبان عربى گفت: حضرت مهدى (علیه السّلام) رفت، او هم با عجله از جا برخاست و پشت سر آن شخص رفت. من تازه متوجّه شده بودم که امام زمان (علیه السّلام) را در میان این سه نفر اشتباه گرفته‏ام، لذا با عجله من هم پشت سر آنها رفتم امّا آنها معجزه‏آسا بدون آنکه تند حرکت کنند و من مى‏دویدم از من دور شدند تا آنکه دیگر آنها را ندیدم.

من به آقاى مشیر گفتم: چطور شد که همه جا شما درست رفته بودید ولى در جاى حسّاس یعنى در تشخیص وجود مقدّس حضرت بقیّه‏اللّه ارواحنا فداه در میان آن سه نفر اشتباه کردید؟!

فرمود: همه جا که اختیار در دست ما نیست، در آن قسمت تصرّف ولایتى فرمودند تا من اشتباه کنم و بدانم راه رسیدن به محضر حضرت بقیّه‏اللّه ارواحنا فداه رمل و جفر و سایر چیزها از این قبیل نیست، بلکه باید تزکیه‏ى نفس کرد و خود را ساخت تا لیاقت محضر مقدّس آن حضرت را پیدا کرد.

مرحوم آقاى مشیر به قدرى در مکاشفه قوى بود، که در آن زمانها که برق نبود و خود او ساعت هم نداشت هر زمان که دوستان و خود من در نیمه‏هاى شب او را بیدار مى‏کردیم و از ساعت سؤال مى‏نمودیم ساعت را با تعیین دقیقه‏اش بدون آنکه به ساعت نگاه کند مى‏گفت و مى‏خوابید.

او در یکى از باغهاى اطراف مشهد که چند نفر از اولیاء خدا دعوت بودند. و مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانى که شرح حالش را در کتاب «پرواز روح» نوشته‏ام نماز مى‏خواند. ناگهان از جا حرکت کرد و به مرحوم حاج ملاّ آقاجان اقتداء نمود، بعد از نماز از او پرسیدیم که: چه شد با این عجله به ایشان اقتداء کردى؟

گفت: دیدم او به حضرت ولىّ عصر (علیه السّلام) اقتداء کرد من هم به او اقتداء نمودم که در حقیقت به امام زمان (علیه السّلام) اقتداء کرده بودم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ملاقات با امام زمان علیه السلام/ملاقات۷۳/ص۳۳۵

نظرات 2 + ارسال نظر
گل نرگس چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 22:02 http://golenargesi.blogsky.com/

به نام خدا
سلام و خداقوت احسنت عالی شده براتون آرزوی موفقیت میکنم التماس دعا یاحق

سلام

ممنونم خدا خیرتون بده و سلامتی

یا حق

سمانه چهارشنبه 20 فروردین 1393 ساعت 15:20 http://www.delneveshteha87.blogfa.com

سلام برادر بزرگوار خدا قوت وبلاگتون بسیار بسیار عالیه
ان شاء الله موفق باشین و مطالبتون هر روز بهتر از روز قبل باشه
به وبلاگ من هم سر بزنیدخوشحال میشم

سلام

ممنون از نظرتون

ان شاءالله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.